نگاهی به بخشی از کتاب دارالخلافه تهران نوشته بهزاد یعقوبی

به گزارش نامیت، خبرگزاری مهر/ این خبر پیرامون نگاهی به بخشی از کتاب دارالخلافه تهران نوشته بهزاد یعقوبی برای شما نگارش شده است.

نگاهی به بخشی از کتاب دارالخلافه تهران نوشته بهزاد یعقوبی

سال 1276 هجری، طی عبور اردوی سلطنتی از گروس، از منطقه ها غربی کشور ناصرالدین شاه چشمش دخترک یتیمی به نام زبیده خانم را که ظاهری زشت و اندامی لاغر داشته، گرفت. این دخترک یتیم که در کودکی قسمتی از بدنش نیز سوخته بوده، به بهایی اندک خریداری و از روی ترحم و دلسوزی به زعفران باجی، مسئول صندوقخانه اندرون که خود مورد توجه شاه بود، سپرده شد.

مدتی نگذشت که زبیده خانم گروسی به ریاست قهوه خانه و تصدی خدمات شخصی شاه منتصب شد. بعد از یک سال تعلیم و تربیت زیر دست زعفران باجی، زبیده خانم صیغه شاه شد. هر چه بیشتر می گذشت مهر زبیده خانم بیشتر در دل شاه جا باز می کرد. این دلبری به جایی رسید که اختیار شاه بیشتر در دست زبیده خانم نهاده شد و هر روز برنامه تازه ای برای شاه تدارک می دید.

چندی شاه را به گربه بازی و تفریح به ببری خان که گربه دست آموز خودش بود، مشغول کرد. ببری خان آنقدر در منظر شاه جایگاه بلندی پیدا نموده بود که حتی درباری ها هم عرایض خود را اگر به دم ببری خان می بستند، از عنایت ملوکانه شاه محروم نمی شدند. بعد از درگذشت ببری خان هم زبیده خانم برادرزاده خود را که بعدها ملقب به عزیزالسلطان شد، ملیجک و مقرب شاه کرد.

امینه اقدس اگرچه خودش بچه دار نمیشد، اما به هر ترفندی که شده نظر مساعد شاه را به خودش جلب کرد تا جایی که شغل مهم خزانه داری شاه را بدست آورد و به لقب امینه اقدس ملقب شد. بعضی از تاریخ نویسان دربار نظیر اعتمادالسلطنه که از امینه اقدس دل خوشی نداشتند، در ثبت وقایع تاریخی نیز تا توانسته اند با نیش و کنایه از او سخن گفته اند.

چیزی نمیگذرد که چشم چپ امینه اقدس قدرت بینایی خود از دست می دهد. این در حالی است که پنج شش سال قبل نیز چشم دیگرش به کلی نابینا شده بود. از آنجا که او وجهه خوبی در بین درباریان نداشته، اطبای دربار نیز بیماری چشم او را جدی نگرفتند. تا اینکه دکتر فوریه به شاه پیشنهاد می نماید که امینه اقدس را برای معالجه به فرنگ ببرند.

درباریان و مخصوصاً اطبای مخصوص حرمسرا که نمی خواستند بی کفایتی شان نزد شاه برملا گردد، تا توانستند با سعایت و سخن چینی، فکر شاه را در این باره خراب کردند و سعی داشتند تا مانع رفتن امینه اقدس به فرنگ شوند. اما بالاخره اصرارهای دکتر فوریه و مودت قلبی شاه به امینه اقدس موجب شد که شاه تن به کاری بدهد که تا آن موقع سابقه نداشت. شاه بالاخره راضی شده امینه اقدس در سال 1890 میلادی به همراه تعدادی از درباریان برای معالجه به وین برود.

این اولین سفر یک زن درباری ایرانی، بدون همراهی شوهرش به فرنگ بود. در این سفر چند نفر پرستار، آغا بهرام خواجه و آغا باقر سعدالسلطنه حاکم قزوین و میرزا احمدخان مترجم نیز امینه اقدس را همراهی می کردند. ظل السلطان هم که خیلی دلش میخواست در این سفر به بهانه همراهی امینه اقدس بازدیدی از فرنگ داشته باشد، چند بار از شاه تقاضای همراهی امینه اقدس را کرد اما شاه موافقت نکرد.

البته امینه اقدس قبل از اینکه به فرنگ برود بینایی خود را از دست داده بود و کوشش های دکتر فوکس اتریشی هم کاری از پیش نبرد و زبیده خانم امینه اقدس به سال 1307 هجری دست از پا درازتر از فرنگ برگشت. بعد از برگشتن از فرنگ، از آنجا که همه امیدش ناامید شده بود، دست توسل به آستان حضرت رضا (ع) دراز کرد و برای زیارت و شفا راهی مشهد شد.

دکتر فوریه فرانسوی در سفرنامه خود راجع به این سفر امینه اقدس می گوید: امروز امینه اقدس، راهی مشهد است و همراه او به قدری پیاده و قاطر زین نموده هست که گویی اردویی با او حرکت می نماید. میتوان گفت که هیچ یک از ملکه های فرانسه هم در عهد خود با این دم و دستگاه حرکت نمی کردند.

سفر به مشهد هم گره از کار فرو بسته امینه اقدس نگگردد و بینایی او تقریباً به طور کلی زایل شد. اما این زن خرد جثه جاه طلب از پای ننشست و بعد از مراجعت از مشهد، باز هم در همه جا ملتزم رکاب شاه بود. از تشکیل میهمانی های باشکوه گرفته تا همراهی شاه در کوه و کوهستان، هر کاری می کرد تا خودش را به دیگران اثبات کند و از گردونه قدرت در دربار هزار و یک فامیل قاجار طرد نگردد.

زبیده خانم امینه اقدس بالاخره بعد از سالها بیماری در ذی الحجه 1311 هجری دار فانی را وداع گفت و در شهرری در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. امینه اقدس 16 سال قبل از مرگش نامه ای نوشته و بر طبق آن تمامی شش دانگ یک باب کاروانسرا را و یازده باب دکان متصل به آن را به همراه یک باب خانه در کنار این کاروانسرا را واقع در گذر سرچشمه، محله عودلاجان وقف کرد.

توضیح این موقوفات و زندگی امینه اقدس در کتاب دارالخلافه تهران نوشته بهزاد یعقوبی به چاپ رسیده است. وی از سال 1389 به عنوان یکی از جوان ترین عضو هیأت امنای بازار تهران مشغول فعالیت است و این کتاب را برای استفاده پژوهشگران به صورت رایگان در کتابخانه دارالخلافه قرار داده است.

منبع: همگردی
انتشار: 22 شهریور 1402 بروزرسانی: 22 شهریور 1402 گردآورنده: namit.ir شناسه مطلب: 2218

به "نگاهی به بخشی از کتاب دارالخلافه تهران نوشته بهزاد یعقوبی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نگاهی به بخشی از کتاب دارالخلافه تهران نوشته بهزاد یعقوبی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید