امیرکبیر و گوشمالی سفیر فرانسه

به گزارش نامیت، دست آخر سفیر نزد امیر رفت و اظهار کرد که آن قرارداد، در واقع مقدمه ای برای یک قرارداد اصلی است که، چون عمر شاه قبلی دوام نداشت، باید در دوره شاه جدید قاجار امضا گردد! امیر این حرف را به طور ضمنی پذیرفت.

امیرکبیر و گوشمالی سفیر فرانسه

با ما همراه باشید و با تور فرانسه از کشور عشاق دیدن کنید و در شهرهای پاریس، مارسی بگردیم و برج ایفل ، موزه لوور و دیگر جذابیت های این شهر زیبا را ببینیم

جواد نوائیان رودسری| روابط سیاسی میان ایران و فرانسه در دوره ناپلئون بناپارت، با انعقاد قرارداد فین کنشتاین به اوج خود رسید؛ اما خیانت دولت پاریس، باعث ازهم گسیختگی روابط دوجانبه شد و از سوی دیگر، نفوذ روس و انگلیس در ایران، راه را برای تکاپو های سیاسی گسترده فرانسویان بست.

بااین حال، در نیمه دوم دوران حکومت محمدشاه، آن ها شخصی به نام کنت سرتیژ را به ایران فرستادند تا میان دولت فرانسه بعد از سقوط ناپلئون و قاجار ها مناسبات تجاری برقرار کند. البته این مناسبات به شدت تحت تأثیر نفوذ روسیه تزاری و بریتانیا در ایران قرار داشت.

در همین زمان بود که حاجی میرزاآقاسی، صدراعظم نه چندان باهوش محمدشاه، تصمیم گرفت اقدامی به قول خودش پولتیک را برای ارتباط با فرانسه انجام دهد. به همین دلیل، میان او و سرتیژ عهدنامه مودتی امضا شد که بیشتر متضمن روابط تجاری فرانسه با ایران بود؛ در واقع پاریس امتیازاتی برای اتباع خود به دست می آورد و در مقابل امتیازی به اتباع ایرانی نمی داد.

حاجی میرزاآقاسی که بعد از امضای قرارداد، تازه متوجه مفاد آن شده بود، سعی کرد برای ایرانیان هم، امتیازات مشابه را به دست بیاورد؛ اما ناواردی او در فنون دیپلماتیک و پاسخ های سربالای سرتیژ، این موضوع را غیرممکن کرد.

اوضاع تغییر می نماید

با شروع زمامداری امیرکبیر در 28 مهرماه سال 1227، ایران بعد از مدت ها، سکان اداره خود را در دستان سیاستمداری باهوش و قدرتمند می دید؛ سیاستمداری که به خوبی از نفوذ روس و انگلیس در ایران باخبر بود و می دانست باید با ابزار های سیاسی و دیپلماتیک، رودرروی دشمنان قرارگیرد.

به همین دلیل، امیر در برابر روس و انگلیس، به دنبال برقراری ارتباط با دولت های اروپایی دیگر رفت و بر این سیاست، در تمام دوران حکومتش پای فشرد. سرتیژ که از این رویکرد امیرکبیر آگاه بود، کوشید تا قراردادی را که در دوران محمدشاه به امضای صدراعظم وقت رسانده بود، به تأیید شاه جدید و امیرکبیر هم برساند و به قول معروف، جای پای خودش را محکم کند.

اما امیر از همان ابتدای کار، سفیر فرانسه را فاقد شعور سیاسی و دیپلماتیک یافت و متوجه شد که او هم، مانند روس و انگلیس در پی تحقیر ایران و ایرانی است. از این رو، در نخستین گام و ظاهراً برخلاف رسم مألوف، هنگام به تخت نشستن ناصرالدین شاه، نشان سلطنتی را به سرتیژ اهدا نکرد؛ اقدامی که بر سفیر فرانسه سخت گران آمد و در محرم سال 1265 (آذرماه سال 1227)، طی نامه ای تند به امیر، از این کار او گله کرد و حتی نشانی را که از محمدشاه گرفته بود، پس فرستاد.

امیر که متوجه شده بود، سفیر فرانسه هنوز او را نمی شناسد و نمی داند که دوره و زمانه عوض شده است، نامه را با یادداشتی برای میرزامسعودخان، کفیل وزارت خارجه فرستاد و خواست تا جواب درخوری به زبان درازی سرتیژ بدهد. میرزا مسعودخان هم در نامه ای مفصل، ضمن اشاره به خبط های دیپلماتیک سفیر، او را به خاطر فقدان سواد سیاسی شماتت کرد و برایش نوشت:

از فطانت و درایت و کاردانی آن جناب زیاده از حد بعید بود که از اولیای دولتی که وزیر دول خارجه مستقل دارد، این گونه مکاتبات به صدارت عظمی گردد. آن گاه به توبیخ سرتیژ پرداخت و توضیح داد: آن جناب به هیچ وجه من الوجوه حق نداشتند به این سیاق و به این طرز از اولیای دولت علیّه مطالبه تصویر همایون کنند.

رفتار زیرکانه امیرکبیر، جای اعتراضی برای سفیر فرانسه باقی نگذاشت؛ اما او در رفتارش با اتباع ایران تغییری ایجاد نکرد و ازهمین رو، لازم بود برخورد مناسبی با وی صورت پذیرد.

روشدن دست سفیر فرانسه

مدتی بعد از ماجرای نامه نگاری سرتیژ، امیر اجرای معاهده دوستی میان فرانسه و ایران را معلّق کرد. سفیر که این معاهده را وسیله عرض اندام در محافل سیاسی فرانسه می دانست، با شتاب خود را به امیر رساند و خواهان توضیح شد. امیر خیلی ساده پاسخ داد که آیا حاجی میرزاآقاسی، صدراعظم وقت، برای امضای چنین قراردادی از محمدشاه اجازه نامه رسمی داشته است؟

سرتیژ که انگار برق او را گرفته بود، گفت که چنین بوده و آقاسی به کنندگی از شاه ایران قرارداد را امضا کرده است. اما امیر که می دانست واقعیت غیر از این است، خواهان رؤیت نسخه این اجازه نامه که نزد سرتیژ بود، شد. سفیر که چنین گواهی را در اختیار نداشت، برای ارائه آن امروز و فردا کرد و امیرکبیر هم، پیگیرانه، هر روز پیام می فرستاد که آن گواهی چه شد؟!

دست آخر سفیر نزد امیر رفت و اظهار کرد که آن قرارداد، در واقع مقدمه ای برای یک قرارداد اصلی است که، چون عمر شاه قبلی دوام نداشت، باید در دوره شاه جدید قاجار امضا گردد! امیر این حرف را به طور ضمنی پذیرفت؛ اما سفیر فرانسه باز هم ساز زیاده خواهی کوک کرد و خواست در متن قرارداد، تغییراتی به نفع فرانسه ایجاد کند؛ اما امیر زیر بار نرفت و خواهان حقوق متقابل شد.

قراردادتان را دوست نداریم!

سرتیژ که در برابر خونسردی و پایمردی صدراعظم ایران کم آورده بود، نامه ای به فرانسه نوشت و شرایط را توضیح داد. مدتی بعد نزد امیر رفت و گفت که دولتمردان فرانسوی تن به تغییرات مدنظر ایران نمی دهند؛ یا همان قرارداد قبلی یا هیچ! سرتیژ ضمن صحبت هایش به این نکته اشاره نمود که ایران در شرایط فعلی و در برابر نفوذ روس و انگلیس به دوستی فرانسه نیازمند است.

اما امیر، با آرامش پاسخ داد: اتفاقاً امنای دولت علیّه ایران نیز در چند مجلس شوری، ملاحظات دقیقه کرده، به هیچ وجه صلاح دولت و ملت خود را در انعقاد این فصول عهد تجارت ندانسته اند؛ آن گاه برای این که به سرتیژ حالی کند که از موقعیت وی بین دولتمردان فرانسوی باخبر است، تأکید کرد: هرگاه آن جناب اختیارنامه ای از دولت متبوعه خود در دست داشته باشد، مضایقه ندارند به فصول جدیده که مصلحت و رضای دولت و رفاه رعیت و قوام تجارت در آن درج باشد، عهد تجارتی جدید منعقد سازند.

به این ترتیب، امیر آب پاکی را روی دست سفیر فرانسه ریخت. او نیز برافروخته دفتر کار صدراعظم ایران را ترک کرد و بدون اجازه ناصرالدین شاه و امیر، تصمیم به ترک تهران و حرکت به سوی پاریس گرفت.

کجا با این عجله؟!

درهمین حال، مأموران خفیه امیر، برای او خبر آوردند که سرتیژ میخواهد پس از ورود به اسلامبول، سفارتخانه های دولت های اروپایی در عثمانی را علیه ایران تحریک و کار را برای بازرگانان ایرانی سخت کند. امیر از این مسئله هنگامی آگاه شد که سفیر به قزوین رسیده بود.

به سرعت پیکی را برای والی آذربایجان فرستاد و از او خواست که سفیر را با احترام و تحت الحفظ در مکانی نگه دارد و مدت سه ماه مانع خروج وی گردد. به دنبال این اقدام، امیرکبیر نامه ای حاوی دستورالعمل اجرایی برای مصلحت گذار (کننده سیاسی) ایران در اسلامبول فرستاد و از او خواست تا پیش از ورود سرتیژ به پایتخت عثمانی، سفرای اروپایی را دعوت و آن ها را نسبت به شرایط سفیر فرانسه توجیه کند.

سرتیژ در 9 ژوئن سال 1849 (19 خرداد 1228) وارد اسلامبول شد و در همان ابتدای ورود، مقاله تندی را علیه دولت ایران در یکی از نشریات عثمانی چاپ و تهدید کرد که به زودی ناوگان فرانسه خود را به خارک می رساند و آن را اشغال می نماید؛ اما شاید خودش هم نفهمید که چرا اقدامش بازتاب چندانی نیافت!

روزنامه خراسان به نقل از:

امیرکبیر و ایران؛ فریدون آدمیت؛ انتشارات خوارزمی؛ 1362

امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار؛ اکبر هاشمی رفسنجانی؛ انتشارات فراهانی؛ 1346

تاریخ روابط خارجی ایران؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ امیرکبیر؛ 1350

منبع: فرادید
انتشار: 20 مهر 1399 بروزرسانی: 20 مهر 1399 گردآورنده: namit.ir شناسه مطلب: 1113

به "امیرکبیر و گوشمالی سفیر فرانسه" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "امیرکبیر و گوشمالی سفیر فرانسه"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید